سرداربزرگ حسین ابن علی علیهه السلام




کلام شهدا/تأسی به حضرت زهرا(س)/2

از مادرم مى‏خواهم، دومین قربانى از خانواده مان را قبول کند و از او مى‏خواهم فاطمه وار باشد.

شهید ارسلان ببوئى

**********************

 

خواهرم، تو خیلى بزرگ‏تر از آنى که من بتوانم در وصف تو چیزى بنویسم چون خودت مى‏دانى که باید فرد مفیدى براى جامعه باشى و مردم را فاطمه وار ارشاد کنى.

شهید رضا اندقانى

**********************

 

مادرم، به یاد من هر وقت افتادى از دیگر مادران شهدا یاد کن و دلت را ببر نزد فاطمه زهرا«س».

شهید احمد امینى

**********************

 

مادرم، همانا مسئولیت شما مادربودن است و به این مسئولیت عمل کردى و از این آزمایش بزرگ سرافراز بیرون آمدى

 شهید اسدالله براتى

**********************

 

مادرم، هر وقت ناراحت شدى به یاد زینب »س« و فاطمه زهرا(س) باش تا قلبت تسکین یابد.

شهید غلامعلى گنابادى

**********************

 

مادرم، هر وقت اشک بر چشمان شما جارى شد، یادى از فاطمه (س) کنید که شجاعانه در برابر دشمن ایستاد و اسلام را پایدار نمود.

 شهید عباس محبوب

**********************

 

مادرم، با حجاب خود که سلاحى مى‏باشد حضرت فاطمه (س) را یارى کنید.

 شهید اسماعیل همتى

**********************

 

خواهرم، فقط از فاطمه(س) درس و آداب زندگى را بیاموزید و فرائض دینى و اسلامى را انجام بدهید.

 شهید نریمان محمدزاده

**********************

 

مادرم درود بر تو، که چنین فرزندى تربیت کردى و افتخار مى‏کنم. و صدآفرین بر دامان پاکت مادر امیدوارم شما همنشین حضرت فاطمه زهرا(س) شوید.

 شهید حسین حامى

**********************

 

همسرم، نکند خداى ناکرده ناراحتى بکنى که دشمنان اسلام و قرآن خوشحال باشند که در قیامت در پیش زهرا(س) روسیاه هستید.

شهید محمدولى پاکدل

**********************

 

مادر مهربانم، هیچ وقت حضرت زهرا(س) را فراموش نکن چون ایشان در راه اسلام، همسر و فرزندشان رااز دست دادند.

شهید فرامرز حسینى

**********************

 

مادرم، همچون حضرت فاطمه(س) صبور باشید.

 شهید فرهاد ابراهیمى

**********************

 

مادر جان، ترا به جان حضرت زهرا(س) قسمت مى‏دهم، براى مرگ من گریه نکنید که دشمن بر گریه‏ ى شما مى‏خندد.

شهید غلامحسین نباتى

**********************

 

مادر عزیزم، شما چون زینب «س» صبور بودید، در شهادت من هم مثل زینب(س) و فاطمه زهرا(س) باشید.

 شهید سیدرضا احمدى

**********************

 

امیدوارم که مادرم همچون حضرت فاطمه(س) صبور باشد و پدرم همچون حضرت على(ع) قوى و مستحکم باشد، تا دشمنان اسلام نتواند از خون ریخته شده شهیدان سوءاستفاده کنند.

شهید فرهاد ابراهیمى

 

**********************

 

افتخار کنید که یک مادر شهید به حساب مى‏آیید، چون پیش فاطمه زهرا(س) روسفید مى‏شوید.

على اصغر مجیدى

**********************

 

خواهرم، مواظب اعمالتان باشید که در آن روز بدن کبود شده و تازیانه خورده حضرت زهرا(س) از شما بازخواست نکنند.

شهید عبدالرضا زیبایى

**********************

 

مادرم، حضرت فاطمه(س) را سرمشق زندگیتان قرار بدهید.

شهید عبدالرضا زیبایى

**********************

 

مادر، به یاد حضرت زهرا(س) باش که آن همه غم برایشان غلبه کرد اما آن حضرت با تمام این گرفتارى‏ها صبر و مقاومت کرد.

شهید اسماعیل حسین پور

 



یادداشت ثابت - شنبه 92 فروردین 4 | نظر بدهید

کلام شهدا/تأسی به حضرت زهرا(س)/1

خواهرم! با حجاب باش. همانند فاطمه زهرا(س) الگویى براى جامعه اسلامى باش.

شهید مهدی ابراهیمی‌گیو

************************

پیام من به خواهران این است، اگر مى‏خواهند که سر پل صراط، زینب(س) در کنار مادرش زهراى مرضیه(س)، راه را بر آنان نگیرند، دست به دست هم داده و فرزندان و شوهران برادارن و عزیزانى را که توان رزم دارند، به سوى جبهه گسیل دارند، که ما قصد قدس داریم نه تنها کربلا.

شهید محمدرضا شبانى

************************

خواهر محترم! از تو مى‏خواهم و تقاضا دارم که همچون زینب(س) و فاطمه‏ى زهرا(س) صبر و استقامت داشته باشى.

 شهید مهدی ابراهیمی‌گیو

************************

زن است که مى‏تواند در پیمودن راه خدا، خود را به حضرت زهرا(س) برساند. و مى‏تواند برعکس یعنى پشت به خدا کرده، خود را مانند زن امام حسن(ع) کند، که به قعر جهنم فرستاده شد.

 شهید محمدحسن قلى زاده

************************

خواهرانم همچون فاطمه(س) زندگى کنند. و او را سرمشق زندگى خود قرار دهند.

شهید علیرضا شبانى

************************

خواهرانم همیشه و همه جا، فاطمه وار و زینب گونه زندگى و مبارزه کنند.

شهید على اخوت گیوشاد

************************

سلام بر شما اى زینب‌های من! اى خواهران گرامی‌ام، تمام چشم امیدم به شماست. امیدوارم که مرا نزد سرورتان فاطمه ‏ى زهرا(س) سرافراز و روسفید کنید.

شهید عباس شعبانى

************************

خواهرانم! یکى از پیروان راستین فاطمه زهرا(س) باشید. امیدوارم که بتوانم با جهادم راهى به سوى کربلا بگشایم. براى زیارت کربلا بروید، و یادى هم از من بکنید.

شهید محمدعلى یوسفى

************************

اى مادر عزیزم! اى مادرى که درس از فاطمه زهرا(ع) گرفته و این فرزندانتان را طورى تربیت کرده ‏اید که ادامه دهنده ى راه خونین سیدالشهدا(ع) باشد.

 شهید سیدعلى‏رضا قاسمى

************************

مادر! امید است که من با شهادتم بتوانم در آن دنیا، و به یارى فاطمه زهرا(س)، حق مادر خودم را ادا کنم.

شهید هادى نیرومندزاده

************************

تمنا مى‏کنم، صبر کنید و چون فاطمه (س) لباس سیاه نپوشید.

 شهید على‏رضایى

************************

خواهرم! فاطمه وار سختى‏ها را تحمل کن.

 شهید فریدون مقدوری

************************

مادرم، مگر نمى‏خواهى فرداى قیامت پیش حضرت زهرا(س) سربلند باشى؟ پس راضى باش به رضاى خداوند متعال، که هر چه او مى‏خواهد انجام مى‏دهد.

شهید غلامرضا محمدى بمرود

************************

مى‏دانم از دست دادن من شاید سنگین باشد، ولى غم از دست دادن حسین(ع) بر فاطمه (س) مگر سنگین نبود؟

شهید عباس اسداللهى

************************

پدر و مادرم! من شماها را به زهراى پهلو شکسته معرفى خواهم کرد. و به خداوند، خواهم گفت،که من هم یک پدر و مادر دل شکسته دارم. پس شاد باشید.

شهید غلامحسین ادهمی

************************

پدر و مادرم! بهتر از جانم! این را بدانید که مرا با دو دست خود به جبهه فرستادید. و در فرداى قیامت در پیشگاه فاطمه زهرا(س) روسپید خواهید بود.

شهید حسین دباغ

************************

مادرم! همچون زینب(س) مقاوم باشى، که شما از تبار زینب کبرى(س) هستى از سلاله ‏ى فاطمه‏ى زهرا(س).

شهید محمدتقى رضایى

************************

خواهرانم! درس زندگى را از بزرگ زن جهان اسلام فاطمه(س) بیاموزید.

شهید حمیدرضا بااطمینان

************************

یا غیاث المستغیثین! می‌دانى که فقط به خاطر رضاى تو به جبهه آمده و فقط براى یارى دین، از خون خود گذشتم. پس خودت در روز محشر گواه من در پیش فاطمه(س) باش تا جواب سلامم را بدهد.

خدایا! ترا به پهلوى شکسته زهرا(س) سوگند مى‏دهم که مرا به خاطر معاصی‌ام رسوا نکنى. و به لطف و کرمت از من درگذرى و در قیامت، شهداى کربلا و اهل بیت(ع) را شفیع ما قرار بده.

شهید حمیدرضا مساح شوکت آباد

************************

مادر مهربانم! سلام من بر تو که بالاخره بر احساس مادرانه ‏ات پیروز شدى و فرزندت را روان? میدان نبرد با کفار کردى. و گفتى که تو را در راه خدا هدیه به انقلاب اسلامى مى‏کنم. من به وجود تو افتخار مى‏کنم، که تو مادرى از سلال? فاطمه زهرا(س) هستى.

شهید على فلکى

************************

همسرم! خداوند صبر و اجر فاطمه گونه به تو عنایت کند.

 شهیدمحمدحسین کریم‌پوراحمدی
**********************

 

دخترم طیبه را، به فاطمه زهرا(س) سپردم.

شهید یزدان قلى صنعتى

**********************

مادرم، همیشه سیره حضرت فاطمه زهرا(س) را سرمشق زندگى خود قرار دهید.

 شهید علیرضا قوى

**********************

مادرم، شما یک جوان خود را فداى اسلام کردید و همیشه نزد حضرت فاطمه زهرا(س) سربلند و سرافراز خواهید بود.

 شهید محمدتقى دانش پژوه

**********************

خواهرم، فاطمه‏ وار باشید.

شهید على‏اکبر دلیمى



یادداشت ثابت - شنبه 92 فروردین 4 | نظر

فلسفه و ارزش جهاد و شهادت در اسلام/10

عوامل پیروزی در صحنة جنگ

در جهاد با دشمنان دو نیروی عمده لازم است:

الف. نیروی مادی؛ ب. نیروی معنوی

دربارة نیروی مادی با لحنی صریح فرمان می‌دهد: « و شما برای مبارزه با آنها خود را مهیا کنید و تا آن حد که می‌توانید از آذوقه و آلات جنگی و اسبان سواری برای تهدید دشمنان خداوند و دشمنان خود فراهم سازید.»74

در آیة ‌مزبور به این نکته اشاره شده که منظور از فراهم آوردن قوا تنها برای کسب پیروزی در میدان جنگ نیست، بلکه قبل از هر چیز، باید وسیله‌ای برای برقراری حق و جلوگیری از خرابکاری دشمنان حق قرار گیرد، و اینکه در ذیل آیه می‌فرماید دشمن خدا و خود را مرعوب سازید یعنی با حفظ برتری نظامی و مهیا بودن برای جهاد « فی سبیل الله»‌ دشمنان را از تجاوز به حریم اسلام و مسلمین برحذر دارید.

بنابراین،‌نیروی مادی یکی از عوامل ایجاد آرامش و پیشگیری از تجاوز دشمنان به حریم امنیت و آسایش جامعه مسلمین است.

علاوه براین، قرآن کریم برای به کارگیری مؤثر نیروها در جبهة ‌جنگ و جهاد نکات جالبی را بیان می‌فرماید که رسول خدا نیز آنها را در میدانهای کارزار به سربازان اسلام تعلیم می‌فرمود،‌ که پاره‌ای از آن مربوط به اقدامات مقدماتی و نحوة ‌موضعگیری سپاهیان و توزیع واحدهای جنگی و لزوم طاعت از فرماندهان است.

در سورة‌انفال می‌فرماید: « و همه با روح وحدت ایمانی پیرو فرمان خدا و رسول خدا باشید،‌ و هرگز راه اختلاف و تنازع (که موجب تفرقه اسلام است) نپوید که در اثر تفرقه ترسو و ضعیف شده،‌ قدرت و عظمت شما نابود خواهد شد، بلکه همه باید یکدل ( در راه خدا )‌ پایدار و صبور باشید،‌ که خدا همیشه با صابران است.» 75

قرآن کریم عقب نشینی و شکست سپاه مسلمین را در جنگ احد معلول پراکندگی و اختلاف سربازان و سرپیچی از فرامین دانسته و چنین می‌فرماید:‌« و به حقیقت صدق وعدة‌خدا را، که شما را بر دشمنان غالب گرداند و آنگاه دریافتید که غلبه کردید و به فرمان خدا کافران را در خاک هلاک انداختید و همیشه بر دشمن غالب بودید تا اینکه در کار جنگ احد سستی کرده،‌ اختلاف انگیختید ( برخی در سنگری که پیغمبر دستور داد ایستاده گروهی از پی غنیمت رفتید)‌ و نافرمانی حکم پیامبر کردید پس از آنکه هر چه آرزوی شما بود (‌از فتح و غلبه بر کفار و غنیمت بردن) به آن رسیدید، منتها برخی برای دنیا و برخی برای آخرت می‌کوشیدید و سپس از پیشرفت و غلبه شما را باز داشت تا شما را بیازماید.»76

دربارة نیروی معنوی نیز آیات بسیاری نازل شده که در اینجا به ذکر برخی از آنها می‌پردازیم:

صبر و پیامدهای مثبت آن از دیدگاه قرآن کریم

در سورة‌مبارکة‌آل عمران در ضمن آیة‌کوتاهی، چند عامل مهم را بیان می‌فرماید: « ای اهل ایمان، در کار دین صبور باشید و یکدیگر را به بردباری و پایداری سفارش کنید و مراقب کار دشمن بوده و از خدا بترسید، باشد که پیروز و رستگار شوید.»77

در آیة‌مزبور صبر و بردباری در امور فردی و اجتماعی و مراقب دشمن بودن و تقوا و پرهیزکاری را از جملة‌عوامل معنوی محسوب داشته است.

البته،‌ صبر و بردباری یک نیروی مثبت است که به وسیلة‌آن با عوامل ضعف و اضطراب مبارزه می‌شود و مؤمن به وسیلة همین نیرو راه خود را با متانت و بردباری در برابر مشکلات باز می‌کند، و هرگز بردباری به معنی تن دادن به ناملایمات و تسلیم در برابر موانع و مشکلات نیست، و نمی‌توان در رفع آنها منتظر قضا و قدر بود،‌زیرا منظور از قضا و قدر گردن نهادن به مقررات و احکام و نوامیس الهی است، و حال آنکه قوانین و نوامیس پروردگار ما را در برابر وظایف دیگری قرار می‌دهد. مثلاً دربارة تغییر نعمت چنین مقدر فرموده است : ( حکم ازلی خدا )‌ این است که خدا نعمتی که به قومی عطا کرد تغییر نمی‌دهد ( و نعمت را به عذاب مبدل نمی‌کند) تا وقتی که آن قوم حال خود را تغییر دهند ( و اطاعت اهل معصیت کنند) که خدا شنوای ( دعای پاکان )‌و دانای ( بد و خوب‌ احوال بندگان) است.78

و دربارة پیروزی نیز چنین مقدر فرمود: که باید آن را از راه کوشش و استقامت به دست آورد و این معنی صبر است و مصابرت که در آیة‌ مذکور آمده است به معنی تحمل شداید همگانی است، که بایستی بار مشکلات جامعه را با استقامت و مبارزة ‌دسته جمعی تحمل کرد و در راه مقابله و مبارزه با ظلم و زشتیها و تجاوز و قلدریها و به خاطر اصلاح انحرافات و رفع نادانی و افکار گمراه کننده پایداری و بردباری همگانی لازم است.

 

مراقب بر رخنه گاههای دشمنان و جفظ مرزها،‌ که مبادا راهی برای بیگانگان باز شود،‌ و نیز تعلیمات نظامی و مجهز ساختن مردم به دانش و آگاهیهای مفید و اخلاق نیکو،‌ همه مشمول کلمة‌ مرابطت است که در آیة‌ شریفه عنوان گردیده است،‌ آن زمان که انسان بتواند رخنه‌گاههای شرور و بدیها را سد کند،‌ می‌تواند فارغ‌البال راه کمال را بپوید. بنابراین،‌ صبر برای استقامت در برابر مشکلات وارده است ولی مسئلة‌ آمادگی و مراقبت از مرزها به خاطر پیشگیری از مشکلاتی است که احتمال بروز آن می‌رود.

 

تقوا و پرهیزکاری باید در همه حال ملاک کار مردان باایمان باشد، تا کارهایی که انجام می‌دهند در پرتو این اصل به نتیجة‌مطلوب و هدف قطعی خود برسد. تقوا آدمی را در تمامی احوال از بزه کاری و اخلال در انجام وظیفه مصون می‌دارد.

صبر و تحمل نیرویی معنوی و حالتی است نفسانی که تحمل مشقتها و سختیها را آسان و هموار می‌گرداند و اُمُّ الفضائل است؛‌ یعنی همة‌ فضیلتها و کمال مادی و معنوی در پرتو صبر به دست می‌آید.

در قرآن بیش از هفتاد مورد از صبر سخن به میان آمده که برخی از آنها ذکر خواهد شد.

در سورة‌ آل عمران می‌فرماید:‌ «‌البته شما را به مال و جان آزمایش خواهند کرد،‌ و بر شما از زخم زبان آنان که پیش از شما کتاب آسمانی بر آنها نازل شد و از آنها که شرک ورزیدند اذیت بسیار خواهد رسید،‌ و اگر صبر پیشه کرده و پرهیزکار شوید (البته ظفر یابید) که ثبات و تقوا سبب نیرومندی و قوّت اراده در کارهاست.»79

 

در این آیة‌مبارکه از سورة‌ آل عمران، پس از آنکه پیروزی مسلمانان را در جنگ بدر بازگو کرده،‌ آمده است که خداوند چگونه در جنگ بدر با وجود کمی نفرات و ادوات جنگی آنان را نصرت بخشید؛‌و نیز شکست و گریز آنان را در جنگ احد یادآور شده که بر اثر سرپیچی از فرمان پیامبر اکرم(ص) و رها کردن سنگرها به منظور دستیابی به غنایم جنگی دچار چنین بلیة‌ بزرگی شدند. آنان گمان می‌کردند که به صرف مسلمان بودن می‌توان یاری خدا را برای همیشه نسبت به خود جلب کرد، ولی در جنگ احد فهمیدند که علاوه بر قبول اسلام باید از احکام و سنتی که موحب تحقق پیروزی است نیز اطاعت و پیروی کنند. راستی فاجعة ‌احد مصیبت گرانی آن هم در طلیعة‌ زندگی نوینشان به شمار می‌آمد که کم‌کم ضعف سراپایشان را فرا گرفت مخصوصاً به واسطة‌تبلیغات خائنانه‌ای که منافقان در داخل می‌کردند. چون پیش خود می‌پنداشتند که چرا باید شکست بخورند و اموالشان ضایع گردد و از دشمنان آن همه ضربه و آزار ببینند. بدون تردید هرگاه آثار این گونه افکار که با تبلیغات موذیانة‌ منافقین همراه بود، در دلشان رسوخ پیدا می‌کرد،‌ پس از کوتاه زمانی روح ضعف و حقارت و ناامیدی در نهاد آنها پرورش می‌یافت که بکلی آنان را از هستی و حیات ایمانی ساقط می‌نمود؛ و ممکن است هنوز هم این اوهام در دل بعضی از مسلمانان باشد و چنین پندارند که هیچ‌گاه نباید پیروزی نصیب کفارشود، زیرا آنان دشمنان اسلامند و مسلمانان بندگان خاص خدا بوده و آیین عبودیت الهی را بجا می‌آورند، و به همین ادعا بسنده کرده از نیروهای مؤثر مادی و معنوی برای کسب پیروزی استفاده لازم را نکنند.

 

آیة ‌مزبور جهت هشدار و تربیت مسلمانان می‌فرماید: شداید و بلایایی که بر جان و مال مسلمین وارد می‌شود یکی از شئون الهی است و آزمایشی است برای مؤمن و کافر، با این تفاوت که وقتی فرد مؤمن بدان دچار آید باعث پاکیزگی روح او می‌شود،‌ و اما برای کافران کیفر و مجازات به شمار می‌رود. آیة‌ شریفة‌ به یک عادت ثابت اهل کفر اشاره می‌کند، که پیشتازان باطل همیشه برای تزلزل اهل حق یاوه‌هایی می‌سرایند تا بدین وسیله آنان را دچار وسوسه‌ها و تشنج فکری سازند و به هدف تفرقه‌افکنی و گسستن ریسمان وحدت مسلمین نایل گردند، و برای رفع تأثیر سوء این وسوسه‌ها می‌فرماید: (اگر صبوری پیشه کنید و پرهیزگار باشید این از پایداری است) یعنی نباید صور کنید انتساب به دین باعث نگهداری شما از نابسامانیها خواهد بود، بیمة‌ شما در این گرفتاریها تنها صبر و تقواست، باصبر و متانت شداید را از میان بردارید و با تقوا به راههای انحراف و لغزش درنیفتید.

 

در سورة‌ بقره نیز دو آیه آمده است: یکی قبل از آیه‌ای که بیانگر فضیلت «شهادت و شهید» است،‌ و دیگری بعد از آن که در هر دو استفاده از نیروی عظیم صبر و بردباری در کسب پیروزی را در همة ‌زمینه‌ها فرمان می‌دهد، و ثمرة ‌شیرین صبر را که رسیدن به مقام رحمت الهی است بیان می‌دارد. آیة ‌قبل برای تمهید و آماده‌سازی روح مؤمن است که با اتمداد از صبر و نماز به منظور عروج به مقام رفیع «شهادت» توسل جوید. و در آیة‌ بعد وجود مشکلات و مصائب و شداید در همة‌ شئون زندگی را یک سنت تغییر ناپذیر اعلان می‌کند و تنها کسانی را بشارت پیروزی و تفوق بر همة‌مشکلات و رسیدن به کمال نهایی و فلسفة‌حیات می‌دهد که از سرمایة ‌پرارزش و نیرومند صبر برخوردار باشند: « ای اهل ایمان، در پیشرفت کار خود صبر و مقاومت پیشه کنید و به ذکر خدا و نماز توسل جویید که خدا یاور بردباران است و البته، شما را به سختیها چون ترس و گرسنگی و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بیازماییم و بشارت و مژدة‌ آسایش از آن سختیها برای صابران است.»80

افراد مؤمن مانند سایر مردم در عرصة ‌این زندگی دستخوش بسیاری از حوادث طبیعی از قبیل بیماری، مرگ،‌ تنگدستی، ناتوانی، و غیره واقع می‌شوند، که اگر در برابر شداید روزگار و گرفتاریهای آن آدمی نتواند مقاومت کند،‌دیگر او انسانی که به منظور خلافت در روی زمین آفریده شده نخواهد بود. بزرگترین حافظ شخصیت انسان در حوادث بلخ و شیرین زندگی به همراه داشتن نیروی لایزال صبر و نماز است.

 

نقش نماز در آرامش بخشیدن به جان آدمی در هر اضطرابی و در بازدارندگی از جزع و بی‌تابی، که ضد صبر است، اثر تمام دارد؛‌ چنانچه در آیات قرآن آمده است: « انسان مخلوقی طبیعتاً سخت، حریص و بی‌صبر است، چون شر و زیانی به او رسد سخت جزع و بی‌قراری کند، و چون مال و دولتی به او رسد (بخل ورزد) منع احسان کند مگر نمازگزاران حقیقی، آنان که در نماز و طاعت الهی عمر گذراندند.»

 

انسانی که فطرتاً بر جلب نفع و خیر حریص آفریده شده است وقتی از مسیر خیر و نفع به طور صحیح آگاه نباشد،‌ هنگامی که شری به او برسد بی‌تاب و ناتوان خواهد بود،‌ و در مواقع رسیدن خیر نیز سرپیچ و خودبین است، مگر آنان که نماز می‌گزارند و با استمداد از پروردگار مهربان خیر و نفع واقعی را درک می‌کنند، و در نتیجه جزع و فزع و بی‌تابی ندارند. بنابراین صبر و بردباری زاد و توشه راه استقامت در دین و دفاع و جهاد در راه آن است. نیروی صبر برای مؤمن لازم است تا در بسیاری از موارد بازدارنده و نگهدارندة‌ او باشد. صبر در برابر شهوات نفس و بردباری در مقابل ضعف و سستی و عجله و ملال نفس، صبر در رویارویی با جهل و انحراف فکری دیگران و طغیان طاغیان و قلّت اعوان و یاران صبر در مقابل وسوسه‌های شیطان در لحظات بلاها و اندوهها و تنگناها، صبر و بردباری در زمان قدرت و غلبه و هنگام روی‌آوردن گشایش و عوامل رفاه که بتواند وظیفة‌ تواضع و فروتنی و شکر را بجا آورد. و در هر دو حال خوشی و ناخوشی، رابطه‌اش با خدا ثابت و برقرار باشد و در همة‌این موارد و غیر آن مؤمن نیاز مبرم به نیرو و ملکة‌ صبر دارد. و از آنجا که در هنگام طولانی شدن بلاها و مشکلات گاهی نیروی صبر ضعیف می‌گردد و احیاناً ممکن است مبدل به بی‌تابی شود در آیة‌ شریفه به استمداد از نماز ارشاد می‌فرماید. نماز نیرو بخشی است که هرگز پایانی ندارد و یار و معینی است که هر لحظه طاقت و توان مؤمن را بالا می‌برد و ریسمان صبر را به قدرت نامحدود مربوط می‌سازد که هرگز قطع شدنی نیست.

 

آری، انسان ضعیف و محدود را چاره‌ای جز تحصیل ارتباط با نیروی لایزال و قدرت سرمدی نیست، تا در مواردی که تلاش و تحمل از حد نیروی او تجاوز کند و آن هنگام که صحنة‌وسیع و پرتلاطم شر و اشرار را مشاهده نماید و ببیند که راه خیر و صلاح به انزوا کشانده شده و هیچ روزنة‌ تابش خیر و امید در افق زندگی او به نظر نمی‌رسد، در چنین مواقع و لحظات حساس قیمت و ارزش نماز نمایان می‌گردد زیرا نماز رابطة‌ عملی میان انسان فانی و قدرت لایزال و باقی است. نماز مبدأ پرواز مؤمن به عالم قدرت و علم رحمت لایتناهی است و میعادی است که قطره را به منبع پایان ناپذیر آن ارتباط می‌دهد. و به همین خاطر در هنگام بعثت و آغاز رسالت پیامبر اکرم(ص) به منظور کسب آمادگی لازم در تحمل شداید طولانی و بزرگ در این راه از خداوند چنین فرمان رسید:‌ الا ای رسولی که در جامعة‌ (فکرت و خاموشی) خفته‌ای، هان شب را به نماز و طاعت خدا برخیز، مگر کمی که نصف یا چیزی کمتر از نصف باشد(به استراحت بپردازد).82

مولوی گوید:

اگر نه روی دل اندر برابرت دارم من این نماز حساب نماز نشمارم

زروی عشق تومن روبه قبله‌آوردم و گرنه من ‌ز نماز و ز قبله بیزارم

مرا غرض ‌ز نماز‌آن ‌بودکه پنهانی حدیث درد فراق تو با تو بگزارم

وگرنه ‌این‌چه ‌نمازی‌بود‌که‌من‌با‌تو نشسته‌روی‌به‌محراب‌ودل‌به‌بازارم

از این نمازریایی ‌چنان‌خجل‌شدم که ‌در برابر رویت نظر نمی‌آرم

اشارتی که نمودی به شمس تبریزی

نظر به جانب ما کن غفور و غفارم

 

 



یادداشت ثابت - پنج شنبه 91 اسفند 18 | نظر بدهید

فلسفه و ارزش جهاد و شهادت در اسلام/9

نمونه‌ای از قهرمانیهای صدر اسلام بر علیه کفر و نفاق

در سال هجرت پیغمبر اسلام (ص) به مدینه قبیلة خزرج با طایفة بنی نضیر که یهودی بودند و در مدینه و اطراف آن زندگی می‌کردند، معاهده‌ای بستند دایر بر اینکه مسلمانان از ناحیة بنی‌نضیر مورد تعرض و تجاوز قرار ننگیرند و طرفین در دین خود آزاد باشند.

 

طایفة بنی‌نضیر (یهود خائن) چون پیروزیهای پیاپی مسلمانان را در مقابل کفار قریش مشاهده کردند وحشت زده شده، پیمان خود را شکستند. هنگامی که پیغمبر اکرم برای کاری با اصحاب میان آنان رفته بود بر قتل رسول خدا توطئه نمودند که با رها کردن سنگب بر سر مبارکش به حیات او پایان بخشند؛ خداوند پیغمبرش را از این توطئه پلید آگاه ساخت و رسول اکرم(ص) به مدینه و مقر خود مراجعت فرمودند و تصمیم گرفتند مدینه را که مرکز مسلمانان شده بود از لوث وجود آنان پاک سازند. (سال سوم هجرت).

 

پیامبر اکرم به آنان ابلاغ فرمود که مدینه را ترک گویند در این هنگام جمعی از منافقین با سرکردگی ابن‌أبی و هم‌پیمانان آنها از طایفة‌ قطفان نزد دشمنان رفته و به آنها دلگرمی دادند و گفتند هرگز از مدینه خارج نشوید و ما آماده‌ایم تا با دو هزار جنگجو در کنار شما بجنگسم و از شما دفاع نماییم. آنان نیز به وعده‌های منافقان دل بسته و از تخلیة‌مدینه سرباز زدند و اعلان جنگ نمودند. سپاه اسلام به دستور پیامبر اکرم بر آنان تاختند و دژهایشان را به محاصره گرفتند. در این حال گروهی از منافقان با ابورافع که مردی ثروتمند بود همدست شده،‌ رهسپار خیبر شدند.

 

ابورافع با پول خود مردم را به دشمنی با رسول خدا و یارانش تشویف می‌نمود و در این راه آنچنان کوشید تا امنیت شهر مدینه را به خطر انداخت. او آتش کین و کدورت را میان اهالی این شهر برافروخت و می‌خواست با ایجاد تفرفه زمینه‌ای برای بهره‌برداری خودش مهیا سازد.

 

پیغمبر اکرم (ص) از فعالیت خائنانة این مرد آگاه شد و گروهی متشکل ا زپنج نفر از قبیلة‌خزرج را برگزید و جوانی برومند به نام عبدالله عتیک ر از میان آنان به فرماندهی برگزید و به مصاف آنان فرستاد و دستور فرمود از کشتار زنان و اطفال خردسال احتراز جویند. این عده با نیرویی برگرفته از ایمان به سوب قربانگاه شتافتند. آنان در مخفیگاهی نزدیک قلعه ابورافع که پراز مهمات و سرباز بود مجلس شور ترتیب دادند تا راههای ورود به قلعه را بررسی کنند،‌ در همین اثنا عبدالله عتیک با کلماتی نویدبخش بر جرأت و شهامت دوستان افزود و سپس به تنهایی در حالی که فقط یک شمشیر به همراه داشت دلیرانه راه دره را پیش گرفت و با وجود نگهبانان و تمام موانعی که سر راه موجود بود در نزدیکی اولین در دژ مخفی کشت و همین که شب فرا رسید و نگهبانان را خواب درربود، عبدالله داخل دژ شد و خود را به جایگاه ابورافع رساند و او را در تاریکی شب صدا زد. زنش صدای عبدالله را شنید و با صدا و آهنگی لرزان گفت ای وای این کیست؟ عبدالله صدای خود را تغییر داد و در حالی که وانمود می‌کرد که یکی از نگهبانان قلعه است، به ابورافع گفت این صدایی که می‌شنوم از کجاست و چند لحظه بعد بر ابورافع چیره شد و او را به هلاکت رسانید و با خوشحالی فراوان از دژ بیرون آمد، و با آنکه همگی به نزد رسول خدا (ص) شتافتند و جریان کشتن ابورافع را توضیح دادند. پیامبر شهامت و پاکباختگی آنان را تحسین فرمود،‌آنگاه به عبدالله فرمود پای خود را بگشاید و با دست مبارکش او را لمس فرمود. عبدالله می‌گوید همان دم چنان درد از وجودم رخت بربست که گویی پایم هیچ صدمه‌ای ندیده بود و به این ترتیب طومار زندگی منحوس ابورافع درهم پیچیده شد.

 


این بود نمونه‌ای از شهامت قهرمانانه مسلمین در صدر اسلام که ایمان نهال آن را در دلشان نشانده و فرآن هم آن را پرورش داده و به ثمر رسانیده بود. ایمان یک نفخة‌الهی است که همیشه مردان مستعد و دلهای زنده را به شاهراه عزت و سرافرازی رهنمون می‌سازد، و آیات قرآن با تأثیر شگرف خود زنگار ترس و سستی را از دلها می‌زداید و روح فداکاری و مبارزه را در باطن اهل ایمان زنده می‌دارد. قرآن برای اصلاح جهان و ارشاد عامة ‌بشر نازل شده و همه را به صلح و آرامش و برقراری حق و عدالت و زندگی انسانی فرا می‌خواند،‌و تمام اینها را با کسب شهامت و روح فداکاری در راه حق پیوند داده می‌فرماید: « خدا جان و مال اهل ایمان را به بهشت خریداری کرده، آنها در راه خدا جهاد می‌کنند که دشمنان دین را بکشند یا خود کشته شوند این وعدة ‌قطعی است بر خدا و عهدی است که در تورات و انجیل و قرآن یاد فرموده است، و از خدا باوفاتر به عهد کیست؟ ای اهل ایمان، شما به خود در این معامله بشارت دهید که این معامله با خدا براستی سعادت و پیروزی بزرگی است.»71

 


جهاد و مبارزه در صحنه با دشمنان نوعی جهاد فی سبیل‌الله است، و بالاتر و پرارزشتر از آن مبارزه و جنگیدن در صحنه درون و ضمیر خود انسان است که در راه برقراری نظام الهی در جامعة‌انسانی نقش بسزایی دارد.

انسان از نظر اسلام دارای دو شخصیت است:‌

الف. شخصیت فردی که بدین لحاظ در شئون اختصاصی خود احکام و وظایفی دارد.

ب. شخصیت اجتماعی که از این نظر جزیی از پیکر جامعه محسوب می‌شود. وقتی انسان از عهدة وظایف الهی بخوبی برآمد و عقیده‌اش ثابت و استوار بود و توانست نفس و هواهای آن را مهار کند و تحت حاکمیت خدا درآورد و براستی بندة‌خدا گردد، نه اسیر و بندة‌ هوای‌نفس، و اعمال و کردارش را بر مبنای دین و سنتهای الهی انجام دهد،‌ نه تقلید از سنتهای جاهلانه،‌ یقیناً دارای شخصیت اجتماعی مفید و مؤثری خواهد بود و از طریق همکاری و تعاون با همکیشان خود کاخ اجتماع را براساس ایمان به خدا و عمل به نظام الهی برپا خواهد داشت. در این صورت دو شخصیت مزبور در انسان به کمال رسیده،‌ و انسان در یک محیط به سوی یک هدف مشترک،‌که جلب رضای پروردگار و همان صلاح فرد و جامعه است، به پیش می‌تازد.

 

بنابراین، جهاد با دشمن هم جزء همین برنامة‌کلی است و به کملا رساندن شخصیت فردی و اجتماعی وظیفة‌ حتمی مؤمنین است که وقتی آن را انجام دادند خداوند به آنان نوید پیروزی می‌دهد؛ این است معنی « اِن تَنْصُرُ اللهِ یَنْصُرْکُمْ»72، کانَ حقّاً عَلَینا نَصْرُ الْمُؤمِنینَ73. یاری خدا همین است که در تمام شئون زندگی برنامه‌های اسلامی را تحقق بخشند و در راه بر پایی نظام الهی قیام کنند. همچنانکه سورة‌ والعصر با پیامی جامع و کوتاه طریق وصول به کمال را در شخصیت فرد را تثبیت می‌کند و آنگاه از طریق توصیه نمودن به حق و بردباری و تعاون همگانی در انجام کارهای خیر و صلاح پیروزی و سعادت اجتماعی را متحقق می‌سازد، و عملاً‌ افراد جامعه دارای نقش ارشاد و راهنمایی و نیروی پذیرش و شنوایی خواهند بود.

بنابراین، جهاد با هواهای سرکش نفس به عنوان جهاد اکبر معرفی شده و جهاد و قتال با دشمنان اگر با پیروزی در جهاد اکبر و تثبیت راه و روش الهی در اعمال فردی و اجتماعی پایه‌گذاری نشود، بی‌ثمر خواهد بود.

 



یادداشت ثابت - پنج شنبه 91 اسفند 18 | نظر بدهید

فلسفه و ارزش جهاد و شهادت در اسلام/8

پیغمبر عزیز ما با یاران معدود خود برای جنگ بدر بیرون می‌شد، منافقان به روش استهزا می‌گفتند: اینان را دینشان مغرور ساخته است، و با این کلمات یأس‌آور می‌خواستند مسلمانان را از مبارزه در راه خدا باز دارند، که سرانجام نیز به پیروزی مسلمانان منجر شد. این تمسخرها همچنان از طرف منافقان پلید ادامه داشت تا روزی که دستجات بسیاری از کفار به هم پیوستند و برای نبرد با پیغمبر اسلام (ص) به سوی مدینه هجوم آوردند. پیغمبر (ص) با آنان به جنگ پرداخت اما منافقان بیش از پیش شروع به کارشکنی کرده می‌گفتند: خدا و پیغمبرش جز غرور (خلاف واقع) وعدة دیگری به ما نمی‌دهند. 66

 


درسورة منافقین به دو نوع از بدترین انواع کارشکنیهای دورویان اشاره می‌شود: یکی به هنگام نیاز شدید به اعانة‌مالی که باید برای مهاجران و بازماندگان شهدا وصول شود، که این گروه پلید به مردم می‌گفتند هرگز به اطرافیان پیغمبر (ص) کمک نکنید تا از دورش پراکنده شوند. 67 در پاسخ این گفتار شوم دورویان و منافقان قرآن می‌فرماید: « منابع ثروت آسمانها و زمین از خداوند است، ولی منافقان نمی‌فهمند. » 68

 


سورة‌توبه در اواخر سال نهم نازل شد، سالی که رسول خدا (ص) تمام مسلمانان را برای جنگ با رومیان به تبوک بسیج کرد،‌باز درپایان همین سال بود که پسر عمّ خود حضرت امیرالمؤمنین(ع) را به هنگام حج به مکه اعزام داشت تا اوایل سورة توبه را برای مردم آن خطه تلاوت فرماید. با توجه به این حوادث و نیز سایر رخدادهای مربوط به جامعة‌ مسلمانان،‌ می‌توان گفت که سورة توبه ناظر به دو هدف اساسی است:

 


الف. بیان موادی از قانون اساسی که آن را باید مسلمانان در روابط خود با مشرکان و کافران رعایت کنند،‌ کهک البته این قسمت د رآیات نخستین خود باز گو شده است.

 


ب. احوال منافقین که در بسیج تبوک کارشکنیها و افکار پلیدشان و فریبکاریهای خود را در سر راه مسلمانان قرار می‌دادند با بیان می‌فرماید، و نیز وضعیت دشمنان را مشروحاً توضیح می‌دهد و اسرارشان را برملا می‌سازد. در پایان می‌بینیم که پیغمبر (ص) را نیز از شرکت دادن آنان د رجنگ نهی فرموده است و در جای دیگر آلودگی آنان را به بدیها و اعمال زشت معرفی نموده است و به موجب همین انحراف از اجتماع اهل ایمان مطرودشان می‌داند:

 


( مردان و زنان منافق از همدیگر و طرفدار یکدیگرند،‌ دست از نیکی کشیده،‌ مردم را به کاربد وامی‌دارند و از نیکوکاری منع می‌کنند، و چون خدا را فراموش کردند خدا نیز آنها رافراموش کرد و به خود واگذاشت تا از هر سعادت محروم شوند) که در حقیقت بدترین زشتکاران عالم همان منافقانند.»69

 


سورة توبه نه تنها از سخنان تبلیغاتی پوچ و صفات پلید آنان، بلکه از توطئة‌ تبهکارانه آنها که با به وجود آوردن جایگاه فساد به نام مسجد انجام گرفت پرده برداشت، و مسلمانان را آگاه ساخت که آنجا برای تقویت افکار ضد اسلامی ساخته شده و حتی پناهندگان خارجی که بر ضد مسلمین استمداد می‌طلبیدند به آنجا روی می‌آوردند.

 


ابو عامر تبهکار مردی از قبیاة خزرج پیش از هجرت پیامبر اکرم (ص) به مدینه، به کسوت راهبان و عباد درآمد و ابوعامر راهب لقب گرفت. او اوصاف پیغمبر آینده را از متون تورات و انجیل به دست آورده، برای مردم در این‌باره سخن می‌گفت، ولی همینکه رسول اکرم(ص) به مدینه قدم نهاد، یکباره بنای دشمنی با آن حضرت گذاشت. او برای تحریک کفار به مکه سفرکرد و جنگ احد را بر پا کرد که بر اثر آن مسلمانان شدیداً ضربه دیدند. یکی از کارهای این شیاد در جنگ احد آن بود که دستور داد گودالهایی در میدان جنگ حفر نمایند تا سربازان اسلام به درون آنها افتاده، غافلگیرشان کنند حتی شخص نبی اکرم(ص) در یکی از این گودالها پایش فرو رفت و دندانش شکست و سر مبارکش نیز مجروح شد.

 


ابوعامر دوستان و همکاران خود را در اول کارزار تشویق می‌کرد تا به گروه مشرکان بپیوندند و پیوسته در میان قبایل می‌گشت و همه را به اغتشاش علیه رسول خدا (ص) بر می‌انگیخت. وی در پایان به دربار روم رفت و از آنها بر علیه پیغمبر اسلام(ص) درخواست مساعدت نمود و سلطان روم او را مطمئن ساخت که به یاریش خواهد شتافت. از این‌رو به یاران خود (منافقین) دستور داد تا جایگاهی ترتیب دهند که هرگاه سپاه سنگین روم به جانب آنان حرکت کرد به آسانی بتواند درمیان مسلمین راه باز کند.

 


از این پس منافقین با الهام از کمکهای بیگانه به فکر تأسیس مسجدی در نزدیکی مسجد قبا افتادند که پس از اتمام آن از رسول خدا (ص) درخواست نمودند که برای ادای نماز به آنجا تشریف ببرند، و اظهار می‌داشتند که این مسجد را به خاطر بینوایان بنا کرده و سوگند می‌خورند که جز خیر و خدمت مقصود دیگری ندارند و حال آنکه خدا بر دروغشان گواهی می‌دهد. 70

 


آنان تصمیم داشتند به وسیلة حضور پیامبر گرامی اسلام مردم را به سوی آن مسجد بکشانند و آنگاه مرموزانه و خائنانه به اضلال و گمراه نمودن آنان بپردازند و دلهایشان را از ایمان به رسول خدا تهی کنند.

 


هنگامی که نبی اکرم (ص) از جنگ تبوک بازگشت و تصمیم گرفت که با درخواست آنان موافقت نماید، چهار آیه از سورة توبه نازل شد و پبغمبر (ص) دریافت که منافقین پلید با چه نیتهای ناپاکی بنای آن مسجد را به اتمام رسانده‌اند. سپس دستور داد تا مسجد بزهکاران را ویران سازند و این است سرندشت هر جایگاه فاسد از نظر اسلام، حتی اگر به نام مسجد هم باشد، که ایجاد چنین جایگاههای فساد از برنامه‌های استعمارگران است به منظور مقابله و ستیز با اسلام، با همکاری منافقین و مزدورانشان در کشورهای اسلامی.

 


در صدر اسلام منافقین بر لانة‌ فسادشان پوشش مسجد و عبادت را می‌افکندند ولی در زمان معاصر استعمارطلبان به وسیلة‌ایادی مزدور خود با آذین دانش و فرهنگ و تمدن و هنر و بهبودی و اصلاح اقتصاد و ثروت و بالاخره به صورت پیمانهای نظامی که به اصطلاح آنان سبب نگهداری کشورهای اسلامی از انقلاب و اغتشاش می‌شود، به تأسیس و ایجاد مراکز فساد می‌پردازند تا اسلام را تضعیف کنند و از بین ببرند.

 


صنعتی که هم‌اکنون در جهان مسلمانان رخ نموده و آنان را به آغوش زور‌مندان قلدر کشانیده، یک واقعیت تلخی است که تنها به ظاهر قیافة‌انسانی و حق به جانب دارد، و بی‌تردید این ظاهرهای آراسته سرپوشی برای منابع فسادند که همگی دنباله‌رو همان منافقین صدر اسلام و ابوعامر راهبند، و گردانندگان این صحنه‌های شیطانی بازماندگان اویند، آنان که تأسیسات موهوم خود را در رهگذر سیل بر پا داشته‌اند و بالاخره روزی سرنگون خواهند شد.

 



یادداشت ثابت - پنج شنبه 91 اسفند 18 | نظر بدهید






کلام شهدا/خانواده شهدا/2
جای گل یاس، کنج گلدونه
بعد از نبی به فاطمه دنیا وفا نکرد (مرثیه)
نفس بزن باز دوباره ، پرستوی مهاجر من
یه گل یاس شکسته شاخه هاش از هم گسسته

 

 

 

 

 

 

 

 

کل بازدید : 28519
بازدید امروز :3
بازدید دیروز : 0
تعداد کل پست ها : 103

 


@

  مقر افسران جنگ سایبری

@



@

 ورق زدن قرآن آنلاین = online Quran
@ @