سرداربزرگ حسین ابن علی علیهه السلام




فلسفه و ارزش جهاد و شهادت در اسلام/7

مبارزه اسلام با عوامل فساد اجتماعی

 


تعلیمات اساسی اسلام بیشتر بر محور عوامل اصلاح اجتماعی و ایجاد شرایط آرامش در زندگی دور می‌زند. قرآن کریم در آغاز سورة‌مبارکة نساء،‌ تنظیم خانواده را بر پایة‌ اصول فطری و اسلامی،‌از عوامل مؤثر تأمین آرامش محسوب و آنگاه دستور اطلاح داخلی جامعه را با زدودن عناصر نفاق و شقاق بیان می‌دارد و سپس به مبانی اصلاح جوامع بشری و از میان بردن عوامل کفر و فساد می‌پردازد و سه عامل خطر را، که سایة‌ شوم آن ویرانگر حیات بشر و نابودکنندة صلح و امنیت است، دقیقاً‌ مورد بحث و تحلیل قرار می‌دهد و برای پیشگیری از تأثیر آن و تأمین آسایش و سعادت بشر دستورات لازم را ارائه می‌فرماید.

 


در اینجا به تناسب مطلب و عامل اساسی فساد یعنی کفر و نفاق می‌پردازیم،‌که دربارة‌عامل اول در بخشهای گذشته نیز مطالبی بیان شد،‌و اکنون به ذکر آیات مربوط به جهاد با نفاق و منافقین می‌پردازیم. در قرآن کریم آیات بیشماری در نکوهش نفاق و منافقین آمده،‌ و چهره‌های گوناگون آنان را برملا شاخته،‌و این گروه را به عنوان خطرناکترین دشمن قلمداد نموده است، و عذابی سخت‌تر از عذاب کافران برای آنان مقرر و بیش از کفار - که دشمنان آشکارند - به بیان لزوم جنگ و مبارزه با آنان پرداخته است.

 


آیات مبارکة‌ قرآن از صفات پلید منافقین پرده برداشته،‌ آنها را به دورویی و کارشکنی و مکر، خدعه و فریبکاری معرفی و نسبت به خطر آنان برای جامعه اسلامی هشدار داده است،‌ زیرا نفاق و دورویی مهمترین عاملی است که هر نهضتی را سرنگون، و هر اصلاحی را تباه می‌کند و هر پیشرفتی را متوقف می‌سازد. بدین لحاظ قرآن کریم دربارة‌ تشکیل نیرو و تنظیم سپاه برای مبارزه با دشمنان آشکار تنها چند آیه آورده ولی هنگام سخن از نفاق،‌آیات بسیاری را به آن اختصاص داده است و این نکته را خاطر نشان می‌سازد که مؤثرترین حربه برای ایجاد شکست د رجبهة‌ جنگ عامل نفاق می‌باشد و چنانچه مزاج جامعه از این بیماری مهلک پاک گردد قویترین نیروی پیروزی را در بر دارد، گر چه تعداد جنگجویان و ساز و برگ نظامی آن اندک و محدود باشد. هر مصیبت و بلایی را که لشگریان اسلام در جنگهای احد و حنین متحمل شدند فقط به خاطر کارشکنی و نفاق بود و به طور کلی در تاریخ مبارزة‌حق و باطل که سابقة‌دیرینة‌آن از زمان پیدایش شهوات و برخورد تمایلات است. برای تحقیر حق با وجود کثرت قوای آن، و تحکیم باطل با کمی نیرویش، عاملی قویتر از فتنه‌انگیزی و کارشکنی در میان پیروان حق به چشم نمی‌خورد. این عامل ویرانگر به هر جا برسد صفهای منظم را پراکنده، دلهای گرم و خروشان را سردو ناامید، و تصمیمها را سست می‌گرداند. سایة‌ کثیف و سنگین همین عامل بر سر مسلمانان امروز گسترده شده و آنان را از پیشروی در همة‌ صحنه‌های زندگی نه تنها باز داشته که عقب رانده است. بدین جهت است که قرآن کریم چنان زبان نکوهشی دربارة‌ منافقان سست عنصر گشوده که هرگز درحق کافران چنین نیاورده است. اوصاف زننده و پلیدی که برای آنان ذکر می‌کند نظیرش درمیان بت‌پرستان هم نیست.

 


در عهد رسول اکرم (ص) هر جا که پای تفرقه‌افکنی و نفاق به میان می‌آمد، قرآن بلافاصله متعرض احوال منافقان می‌شد و نیات پلیدشان را آشکار می‌ساخت، تا آنکه سورة‌ توبه نازل شد و با اسلوب و روش خاصی اصناف و انواع آنان و خرابکاریهایشان را مشروحاً بیان کرد.

 

قرآن در ضمن سرگذشتهایی که از جنگهای حق و باطل نقل می‌کند بیشتر سعی دارد تا نقشه‌های گوناگون منافقان را که بامهارت طرح و با نیرنگهای فریبنده میان مسلمانان پخش می‌گردند در سوره‌های متعدد مانند سورة‌ نساء و آل عمران و أنفال و توبه و احزاب و منافقون و محمد(ص) تبیین می‌نماید.

 

اینک به همراه خواننده گرامی بر آیات سوره‌های مزبور مروری گذار می‌نماییم تا همگی در پرتو راهنمایی پروردگار متعال راه سعادت خود را بیابیم و آمادة‌ تلاش برا ی زدودن موانع رشد و مقابله با تکامل فساد باشیم.

 

در سورة‌ نساء کارشکنی به صورت اهمال، در اجابت فرمان جنگ آمده که « منافقان »‌ در این باره سستی می‌کردند و دیگران را هم به سستی وامی‌داشتند. خداوند می‌فرماید: « و همانا گروهی از شما منافقند،‌ به ظاهر دوست و د رباطن دشمن شمایند به خبرهای مجعول هول انگیز شما را ترسان ساخته از جهاد باز می‌دارند، و اگر به شما حادثة ناگواری رسد، آن منافق مردم، به طریق شماتت گویند خدا ما را مورد لطف قرار داد و از این حادثه که آنها را به کشتن داد محفوظ داشت، و اگر فضل خدا شامل حال شما گردد، گویی میان شما و آنان ابداً دوستی نیست( تا نفع شما را نفع خود دانند ) گویند ای کاش ما نیز با آنها به جهاد رفته بودیم تا به نعمت فتج و غنیمت بسیاری که نصیب آنان شد بهرة فراوان می‌بردیم .61

 


برخی از منافقان گرچه فعالیت و جنبشی به هنگام بروز جنگ از خود ظاهر می‌ساختند، ولی تنها به علت بهره‌برداری مادی آن بوده و هرگز ایمان قلبی و انگیزة باطنی نداشتند تا جان خود را در راه فداکاری از دست بدهند.

 

بنابراین، اینان را باید از میان سپاه مسلمین بیرون راند و محیط جنگاوران شیر دل و با صفا را از آلودگیشان پاک ساخت و برای خنثی نمودن تأثیر فکری آنان و اینکه مادیات در نظر سربازان مهم جلوه نکند، آنان را به بهره‌های معنوی و مزایایی که د ردنیا و آخرت در پرتو رضای پروردگار به دست خواهند آورد متوجه ساخت.

 

قرآن کریم دراین‌باره می‌فرماید: « مؤمنان باید در راه خدا با آنا که حیات مادی دنیا را بر آخرت گزیدند جهاد کنند‌، و هر کس د رجهاد به راه خدا کشته شود یا فاتح گردد زود باشد که او را در بهشت ابدی اجری عظیم دهیم. » 62

 

با ذکر همین آیات از سورة‌ نساء بسنده می‌شود. اکنون، آیات دیگری از سورة آل عمران رامتذکر می‌گردیم: د رسورة‌آل عمران موضوع جنگ احد و شدایدی که به واسطة‌ آن گریبانگیر مسلمانان شد مطرح گردیده است. در این غزوه دروغگویان و شایعه‌سازان با شایع کردن رحلت پیامبر اکرم(ص) جنگ روانی به راه انداختند،‌ و این شایعه گرچه اثر سوء گذاشت و شکافی د رنیروی جنگاوران مسلمانان ایجاد کرد، لیکن اذهان مسلمین را به مرگ و معانی پویای آن و اینکه همه جا ممکن است به سراغ انسان بیاید و زمان جنگ و صلح نمی‌شناسد، متوجه ساخت و به آنان آموخت که سربازان نباید از شنیدن نام مرگ دچار وحشت و نگرانی شوند و در تصمیم خود خللی وارد آورند. می‌فرماید:‌ « محمد (ص) نیست مگر پیامبری از جانب خدا که پیش از او نیز پیامبرانی بودند و از این جهان در گذشتند، اگر او نیز درگذردشما باز به دین جاهلیت خود باز خواهید گشت؟ پس هر که مرتد شود به خدا ضرری نخواهد رسید خود را به زیان انداخته، و هرکس شکر نعمت دین گذارد و در اسلام پایدار بماند البته خداوند جزای نیک اعمال به شکرگزاران عطا خواهد کرد. »‌63 و نیز درجای دیگری از همین سوره نوع دیگری از کارشکنی و تفرفه اندازی را که د رقالب ابراز دلسوزی و تأسف بر سوگ شهدا عنوان می‌شود بازگو می‌فرماید: « ای گرویدگان به دین اسلام شما بمانند آنان که راه کفر و نفاق پیمودند نباشید، که گفتند اگر برادران و خویشان ما به سفرنرفته یا به جنگ حاضر نمی‌شدند،‌ به چنگ مرگ نمی‌افتادند. این آرزوهای باطل را خدا حسرت دل آنان خواهد کرد خداست که زنده می‌گرداند و می‌میراند (به هر وقت و هر سبب که می‌خواهد.) » 64

 

بنابراین مسلمین را از این روش که کافران به آن معتقدند و هیچ گونه ارزش و فضیلتی برای «شهادت» در راه خدا قائل نیستند باز می‌دارد، و در مقابل این افکار مسموم پاسخ می‌دهد که: « بگو ای پیغمبر اگر در خانه‌های خود هم می‌بودید باز آنان که سرنوشت آنها در قضای الهی کشته شدن است از خانه به قتلگاه البته به پای خود بیرون می‌آمدند.» 65

 



یادداشت ثابت - پنج شنبه 91 اسفند 18 | نظر بدهید

فلسفه و ارزش جهاد و شهادت در اسلام/6

مبارزه اسلام با عوامل فساد اجتماعی

 


تعلیمات اساسی اسلام بیشتر بر محور عوامل اصلاح اجتماعی و ایجاد شرایط آرامش در زندگی دور می‌زند. قرآن کریم در آغاز سورة‌مبارکة نساء،‌ تنظیم خانواده را بر پایة‌ اصول فطری و اسلامی،‌از عوامل مؤثر تأمین آرامش محسوب و آنگاه دستور اطلاح داخلی جامعه را با زدودن عناصر نفاق و شقاق بیان می‌دارد و سپس به مبانی اصلاح جوامع بشری و از میان بردن عوامل کفر و فساد می‌پردازد و سه عامل خطر را، که سایة‌ شوم آن ویرانگر حیات بشر و نابودکنندة صلح و امنیت است، دقیقاً‌ مورد بحث و تحلیل قرار می‌دهد و برای پیشگیری از تأثیر آن و تأمین آسایش و سعادت بشر دستورات لازم را ارائه می‌فرماید.

 


در اینجا به تناسب مطلب و عامل اساسی فساد یعنی کفر و نفاق می‌پردازیم،‌که دربارة‌عامل اول در بخشهای گذشته نیز مطالبی بیان شد،‌و اکنون به ذکر آیات مربوط به جهاد با نفاق و منافقین می‌پردازیم. در قرآن کریم آیات بیشماری در نکوهش نفاق و منافقین آمده،‌ و چهره‌های گوناگون آنان را برملا شاخته،‌و این گروه را به عنوان خطرناکترین دشمن قلمداد نموده است، و عذابی سخت‌تر از عذاب کافران برای آنان مقرر و بیش از کفار - که دشمنان آشکارند - به بیان لزوم جنگ و مبارزه با آنان پرداخته است.

 


آیات مبارکة‌ قرآن از صفات پلید منافقین پرده برداشته،‌ آنها را به دورویی و کارشکنی و مکر، خدعه و فریبکاری معرفی و نسبت به خطر آنان برای جامعه اسلامی هشدار داده است،‌ زیرا نفاق و دورویی مهمترین عاملی است که هر نهضتی را سرنگون، و هر اصلاحی را تباه می‌کند و هر پیشرفتی را متوقف می‌سازد. بدین لحاظ قرآن کریم دربارة‌ تشکیل نیرو و تنظیم سپاه برای مبارزه با دشمنان آشکار تنها چند آیه آورده ولی هنگام سخن از نفاق،‌آیات بسیاری را به آن اختصاص داده است و این نکته را خاطر نشان می‌سازد که مؤثرترین حربه برای ایجاد شکست د رجبهة‌ جنگ عامل نفاق می‌باشد و چنانچه مزاج جامعه از این بیماری مهلک پاک گردد قویترین نیروی پیروزی را در بر دارد، گر چه تعداد جنگجویان و ساز و برگ نظامی آن اندک و محدود باشد. هر مصیبت و بلایی را که لشگریان اسلام در جنگهای احد و حنین متحمل شدند فقط به خاطر کارشکنی و نفاق بود و به طور کلی در تاریخ مبارزة‌حق و باطل که سابقة‌دیرینة‌آن از زمان پیدایش شهوات و برخورد تمایلات است. برای تحقیر حق با وجود کثرت قوای آن، و تحکیم باطل با کمی نیرویش، عاملی قویتر از فتنه‌انگیزی و کارشکنی در میان پیروان حق به چشم نمی‌خورد. این عامل ویرانگر به هر جا برسد صفهای منظم را پراکنده، دلهای گرم و خروشان را سردو ناامید، و تصمیمها را سست می‌گرداند. سایة‌ کثیف و سنگین همین عامل بر سر مسلمانان امروز گسترده شده و آنان را از پیشروی در همة‌ صحنه‌های زندگی نه تنها باز داشته که عقب رانده است. بدین جهت است که قرآن کریم چنان زبان نکوهشی دربارة‌ منافقان سست عنصر گشوده که هرگز درحق کافران چنین نیاورده است. اوصاف زننده و پلیدی که برای آنان ذکر می‌کند نظیرش درمیان بت‌پرستان هم نیست.

 


در عهد رسول اکرم (ص) هر جا که پای تفرقه‌افکنی و نفاق به میان می‌آمد، قرآن بلافاصله متعرض احوال منافقان می‌شد و نیات پلیدشان را آشکار می‌ساخت، تا آنکه سورة‌ توبه نازل شد و با اسلوب و روش خاصی اصناف و انواع آنان و خرابکاریهایشان را مشروحاً بیان کرد.

 

قرآن در ضمن سرگذشتهایی که از جنگهای حق و باطل نقل می‌کند بیشتر سعی دارد تا نقشه‌های گوناگون منافقان را که بامهارت طرح و با نیرنگهای فریبنده میان مسلمانان پخش می‌گردند در سوره‌های متعدد مانند سورة‌ نساء و آل عمران و أنفال و توبه و احزاب و منافقون و محمد(ص) تبیین می‌نماید.

 

اینک به همراه خواننده گرامی بر آیات سوره‌های مزبور مروری گذار می‌نماییم تا همگی در پرتو راهنمایی پروردگار متعال راه سعادت خود را بیابیم و آمادة‌ تلاش برا ی زدودن موانع رشد و مقابله با تکامل فساد باشیم.

 

در سورة‌ نساء کارشکنی به صورت اهمال، در اجابت فرمان جنگ آمده که « منافقان »‌ در این باره سستی می‌کردند و دیگران را هم به سستی وامی‌داشتند. خداوند می‌فرماید: « و همانا گروهی از شما منافقند،‌ به ظاهر دوست و د رباطن دشمن شمایند به خبرهای مجعول هول انگیز شما را ترسان ساخته از جهاد باز می‌دارند، و اگر به شما حادثة ناگواری رسد، آن منافق مردم، به طریق شماتت گویند خدا ما را مورد لطف قرار داد و از این حادثه که آنها را به کشتن داد محفوظ داشت، و اگر فضل خدا شامل حال شما گردد، گویی میان شما و آنان ابداً دوستی نیست( تا نفع شما را نفع خود دانند ) گویند ای کاش ما نیز با آنها به جهاد رفته بودیم تا به نعمت فتج و غنیمت بسیاری که نصیب آنان شد بهرة فراوان می‌بردیم .61

 


برخی از منافقان گرچه فعالیت و جنبشی به هنگام بروز جنگ از خود ظاهر می‌ساختند، ولی تنها به علت بهره‌برداری مادی آن بوده و هرگز ایمان قلبی و انگیزة باطنی نداشتند تا جان خود را در راه فداکاری از دست بدهند.

 

بنابراین، اینان را باید از میان سپاه مسلمین بیرون راند و محیط جنگاوران شیر دل و با صفا را از آلودگیشان پاک ساخت و برای خنثی نمودن تأثیر فکری آنان و اینکه مادیات در نظر سربازان مهم جلوه نکند، آنان را به بهره‌های معنوی و مزایایی که د ردنیا و آخرت در پرتو رضای پروردگار به دست خواهند آورد متوجه ساخت.

 

قرآن کریم دراین‌باره می‌فرماید: « مؤمنان باید در راه خدا با آنا که حیات مادی دنیا را بر آخرت گزیدند جهاد کنند‌، و هر کس د رجهاد به راه خدا کشته شود یا فاتح گردد زود باشد که او را در بهشت ابدی اجری عظیم دهیم. » 62

 

با ذکر همین آیات از سورة‌ نساء بسنده می‌شود. اکنون، آیات دیگری از سورة آل عمران رامتذکر می‌گردیم: د رسورة‌آل عمران موضوع جنگ احد و شدایدی که به واسطة‌ آن گریبانگیر مسلمانان شد مطرح گردیده است. در این غزوه دروغگویان و شایعه‌سازان با شایع کردن رحلت پیامبر اکرم(ص) جنگ روانی به راه انداختند،‌ و این شایعه گرچه اثر سوء گذاشت و شکافی د رنیروی جنگاوران مسلمانان ایجاد کرد، لیکن اذهان مسلمین را به مرگ و معانی پویای آن و اینکه همه جا ممکن است به سراغ انسان بیاید و زمان جنگ و صلح نمی‌شناسد، متوجه ساخت و به آنان آموخت که سربازان نباید از شنیدن نام مرگ دچار وحشت و نگرانی شوند و در تصمیم خود خللی وارد آورند. می‌فرماید:‌ « محمد (ص) نیست مگر پیامبری از جانب خدا که پیش از او نیز پیامبرانی بودند و از این جهان در گذشتند، اگر او نیز درگذردشما باز به دین جاهلیت خود باز خواهید گشت؟ پس هر که مرتد شود به خدا ضرری نخواهد رسید خود را به زیان انداخته، و هرکس شکر نعمت دین گذارد و در اسلام پایدار بماند البته خداوند جزای نیک اعمال به شکرگزاران عطا خواهد کرد. »‌63 و نیز درجای دیگری از همین سوره نوع دیگری از کارشکنی و تفرفه اندازی را که د رقالب ابراز دلسوزی و تأسف بر سوگ شهدا عنوان می‌شود بازگو می‌فرماید: « ای گرویدگان به دین اسلام شما بمانند آنان که راه کفر و نفاق پیمودند نباشید، که گفتند اگر برادران و خویشان ما به سفرنرفته یا به جنگ حاضر نمی‌شدند،‌ به چنگ مرگ نمی‌افتادند. این آرزوهای باطل را خدا حسرت دل آنان خواهد کرد خداست که زنده می‌گرداند و می‌میراند (به هر وقت و هر سبب که می‌خواهد.) » 64

 

بنابراین مسلمین را از این روش که کافران به آن معتقدند و هیچ گونه ارزش و فضیلتی برای «شهادت» در راه خدا قائل نیستند باز می‌دارد، و در مقابل این افکار مسموم پاسخ می‌دهد که: « بگو ای پیغمبر اگر در خانه‌های خود هم می‌بودید باز آنان که سرنوشت آنها در قضای الهی کشته شدن است از خانه به قتلگاه البته به پای خود بیرون می‌آمدند.» 65

 



یادداشت ثابت - پنج شنبه 91 اسفند 18 | نظر بدهید

فلسفه و ارزش جهاد و شهادت در اسلام/5

آغاز و استمرار جنگ و فتنه همواره از سوی دشمنان اسلام بوده است

 


از مطالب گذشته این واقعیت دوشن شد که اسلام برای آزادی جهانیان از بوغ سلطة زورگویان، و نجات انسانها از عبودیت غیرالله آمده، تا رابطة‌ فطری و طبیعی انسان را با خالقش در حد اعلا تقویت و استحکام بخشد،‌و از خضوع بشر در برابر هر نظام موهوم و ساختگی - که جز تباهی و اسارت در بر ندارد- جلوگیری کند، انسان را به تسلیم در مقابل خالق جهان - که همه هستی در برابر ذات اقدس او خاضع و خاشعند - دعوت نماید. و به همین لحاظ است که گسترش اسلام ذاتاً موجب خشم و رعب استثمارگران سلطه جو و مستکبران صاحب زور و زر شده تا بدانجا که صرف نام و کیان اسلام دشمنانش را می‌ترشاند و می‌آزارد، زیرا منطق متین و جاذبة‌ نیرومندش که مطابق فطرت انسان است به حدی است که آنان را به وحشت می‌اندازد. از این رو هرگز جباران و زورگویان را با اسلام الفت و مودتی متصور نیست و همیشه در کمین فتنه‌انگیزی بر علیه اسلام و مسلمانان بوده و هستند. قرآن در این باره می‌فرماید: « و کافران پیوسته با شما مسلمانان نبرد می‌کنند تا آنکه اگر بتوانند - شما را از دین خود برگردانند.» 52 و در جای دیگر می‌فرماید: « بسیاری از اهل کتاب آرزو و میل آن دارند که شما را از ایمانتان به کفر برگردانند به سبب حسدی که بر ایمان شما برند.» 53

 


و نیز فرموده است: « و هرگز یهود و نصاری از تو راضی و خشنود نخواهند شد مگر آنکه پیروی از آیین آنها کنی.» 54 پس، علت اساسی دشمنی کافران و اهل کتاب همان عداوت و کینه‌ای است که به اسلام و مسلمین دارند، و این مسئله مطرح نیست که برهان حقانیت اسلام آنان را قانع نساخته چه اگر مسلمانان حتی نهایت مهر و دوستی را به آنان ابراز کنند باز هم راضی نخواهند شد مگر اینکه پیرو ملت و آیین و نظام و فرهنگ آنها باشند. این است اصل و پایة ‌بغض و کینه‌ای که در هر زمان و مکان نسبت به اسلام نمایان گردیده است، و بر همین اساس است که یهود و نصاری بر ضد اسلام و مسلمین یورش و هجوم می‌آورند و با وجود اختلاف بین نصاری و یهود و حتی اختلاف بین فرق گوناگون آنان و نزاع آنها با ملتهای ضد دین و ملحد، همواره د رهدف مشترک یعنی بسیج نیروهای ملحد و فاسد بر علیه امت اسلام، اتفاق و اتحاد داشته‌اند.

 


آنان در ضدیت و مبارزه با امت اسلام همیشه همرنگ و همروش نبوده، بلکه با نیرنگها و توطئه‌های گوناگون برخورد نمود‌ه‌اند.

 


دشمنان اسلام در اوایل ظهور اسلام حماسه‌های مسلمانان را در راه دین و عقیده تحت لوای توحید مشاهده و درک نمودند که قدرت مقاومت در برابر انسانهای مؤمن و حقجو را ندارند، لذا تغییر روش دادند به طوری که در جنگها و حملاتی که در قرون اخیر بر علیه مسلمانان به راه انداختند آن را از صورت جنگ با عقیده و آیین اسلام خارج کردند، و این فقط به خاطر ترس و وحشت آنان از هیجان مذهبی مسلمین بود و بالأخره جنگ و کینه توزی خود را در زیر چتر عوامفریبانة ‌مسائل سیاسی و اقتصادی اعمال نمودند. هم اکنون نیز دشمنان امت اسلامی، از صهیونیست جهانی تا امپریالیسم و کمونیسم بین‌المللی، دست به دست هم داده تا نیروی قدرتمند عقیده و ایمان را از مسلمین سلب کنند، و چنانچه - خدایی ناکرده- نیرنگ آنان مؤثر افتد و مسلمین بپندارند که جنگ و دشمنی آنان با اسلام نیست، خود را باید ملامت کنند که از اخطارهای مکرر قرآن دربارة دشمنان اسلام روی برتافته‌اند و یا حداقل از یاد برده‌اند.

 


بنابراین با نگرش به تاریخ نتیجه‌گیری می‌شود عاملی که احزاب را بر علیه دولت نوپای مسلمین در مدینه شورانید و دسته‌های جعل احادیث د رسنّت و سیره و تاریخ اسلام را سرپرستی می‌کرد از یهود بود، و نیز عوامل پشت پرده، که فریادهای ملل اروپا را بر علیه دولت عثمانی رهبری می‌کرد و به تجزیة‌سرزمینهای اسلامی انجامید، باز هم از یهودیان بود. قدر مسلم دشمنی یهود با اسلام در طول تارخ بی‌نظیر بوده و قابل انکار نیست، و نیز جنگ صلیبی که دو قرن ادامه یافت و امروز ضدیتش با اسلام بُعد جهانی یافته گواه این مدعاست.

 


البته، این خصلت پلید یهود در ستیز با حق و دین الهی و ایجاد فتنه و به فساد کشیدن جوامع بشری فقط در برابر اسلام نبوده، بلکه این جماعت عنود با تمام انبیای الهی و شرایع آنان به مقابله و دشمنی برخاستند و جنگ و فتنه برپا کردند، و بسیاری از پیغمبران بنی اسرائیل را هم کشتند. اینان از همان بدو ظهور موسی(ع) با آن همه آیات و براهین آسمانی از حق سرباز زدند و لجاجت ورزیدند، که قرآن کریم سرگذشت دشمنی این نسل لجوج را بخوبی بیان فرموده و خصلت ضد انسانی آنان را به جهانیان معرفی کرده و خطر آنان را گوشزد قرموده است، و به همین دلیل یهودیان بارها دست به تحریف قرآن زدند، ولی طرفی نبستند.

 


بنابراین، موقعیت اسلام و مسلمین همواره مورد تهدید وخطر بالقوه و بالفعل بوده و چاره‌ای جز آمادگی کامل برای جهاد و دفاع نخواهد بود، و بی گمان د ربرابر جبهة‌مسلح شر، جبهة خیر هم باید مسلح شود، در غیر این صورت راهی جز ذلت و انتحار نخواهد بود که آن هم شایستة‌مقام اهل ایمان نیست. پس،‌باید مؤمنین از مال و جان خود برای دفاع از حریم اسلام و مسلمین دریغ نورزند، همان طوری که خدا از آنان خواسته:« اِنَّ اللهَ اشْتَری مِنَ الْمُومِنینَ انْفُسَهُمْ وَ اَموالَهُم بِاَنَّ لَهُم الجَنَّة. » 55



یادداشت ثابت - پنج شنبه 91 اسفند 18 | نظر بدهید

فلسفه و ارزش جهاد و شهادت در اسلام/4

دیدگاه اسلام دربارة جنگ و دفاع

 


اسلام دین منطق و استدلال است. بشر را به صلح وصفا تعاون و برادری دعوت می‌کند و با هر گونه عامل تفرقه افکنی و جداسازی انسانها مبارزه می‌کند و همة انسانها را از یک مبدأ و اعضای یک پیکر می‌داند. در این زمینه آیات بسیاری در قرآن کریم به چشم می‌خورد که اکنون به چند نمونة‌ آن اشاره می‌کنیم:

 

در سورة انبیاء می‌فرماید: « و ای رسول ما تو را نفرستادیم مگر آنکه رحمت برا ی عالمیان باشی.»34

 

در جای دیگر می‌فرماید: « خدا هر کس را که از پی رضا و خشنودی او راه سلامت پوید بدان کتاب هدایت کند.»35

 

و نیز می‌فرماید: « همانا خدا (خلق را ) به عدل و احسان فرمان می‌دهد و به بذل و بخشش به خویشاوندان امر می‌کند واز کارهای زشت و ظلم نهی می‌کند.»36

 

و در سورة‌ نساء فرموده است : « ای مردم، بترسید از پروردگار خود آن خدایی که همة‌شما را از یک تن آفرید و هم از آن جفت او را خلق کرد.»37

 


بنابراین، در آیات یاد شده پروردگار متعال عوامل اصلی و اساسی وحدت و اتفاق را متذکر می‌شود که خالق انسانها یکی است و مبدأ هستی نیز یکتاست، و انسانها را از پیکر واحد آفریده، و نظام واحدی بر کل جهان حاکم است، و عوامل اصلی و واقعی وحدت و یگانگی انسانها نیز همین است، نه آن عوامل خیالی و عرضی که بشر در مخیّله خود می‌بافد از قبیل وطن و ملیت و نژاد و غیره؛ و انسان را بر مبنای مفاهیم جوهری و اصیل به زندگی توأم با صلح و سلامتی و امنیت دعوت می‌کند.38

 


همچنین انسانها را به اطاعت از مقررات الهی، که متضمن برنامة صحیح تربیت بشر و دستورالعمل جامع زندگی است، فرا می‌خواند.39 و آیین الهی را موافق با فطرت انسان بشمار می‌آورد.40 اسلام هرگز یک نظام نظری خشک نبوده، بلکه با واقعیات انطباق و هماهنگی دارد و برای نظام هستی، بویژه آفرینش انسان انگیزه و فلسفه بیان می‌کند؛ می‌فرمایدآیا اندیشه نمی‌کنند که خداوند برای انسان آسمان و زمین را مسخره کرده41، هر چه در کرة‌خاکی هست برا ی استفادة‌حیاتی شما آفریده‌ایم.42 و برای راهنمایی و رسیدن به کمال نهایی ناموس تکوینی و قوانین تشریعی و تربیتی فراهم ساخته 43، و همزمان با این برنامه‌ها به انسانها اخطار نموده که افرادی طغیانگر برای سد راه حق و به تباهی کشیدن حیات بشر دست به فساد زده، ایجاد اختلاف می‌کنند،‌ اینها کسانی هستند که خود را بی‌نیاز تصور می‌کنند و به غرور و برتری‌جویی و تکبر دچارند، اینها برای دستیابی به اهداف شوم خود با حیله و نیرنگ انسانها را به اسارت و اطاعت خود درآورده‌ و ادعای صلاحیت قیومیّت و ربوبیت بر آنها را دارند 44، و هشدار می‌دهند که انسان آن هنگام که خود را بی‌نیاز از هر چیز تصور می‌کند، راه طغیان و فساد را می‌جوید و به هر جرمی دست می‌زند.45 تا آنجاکه در مقابل مبدأ هستی و فرستادگان او قد علم کرده اعلان بی‌نیازی از خدا و آیین الهی می‌کنند. بر این پایه، همیشه آن گروه از انسانها که مجرم و فریبکارند و شیطنت می‌ورزند و به حقوق و حدود انسانها تجاوز می‌کنند و به دشمنی با پیامبران قیام می‌نمایند و با هیچ منطق و دلیلی هدایت نمی‌شوند، در چنین مواردی است که جنگ و پیکار از نظر اسلام ضرورت پیدا می‌کند و فرمان جهاد صادر می‌گردد، تا زورگویان مجرم و شیطان صفتانی که زندگی بشر را به بازی می‌گرفته‌اند و به خونریزی و پایمال کردن حقوق ناتوانان و سلطه بر آنها اقدام می‌نمایند را به عقب راند؛ و در حقیقت اسلام برای حفظ ناموس بشریت از اضمحلال و انحطاط، جنگ و مبارزه را در پیش می‌گیرد و مردم را به میدان رزم و قتال بسیج می‌کند، تا تجاوزگران به حقوق و آزادی، انسانها را سر جای خود بنشانند، و آن را مبارزه در راه خدا (احیای دین و آیین الهی ) به شما رمی‌آورد؛ مبارزه‌ای که عدالت و انصاف را د ربین مردم زنده می‌گرداند و راه سعادت و خوشبختی و آرمانهای والای انسانی را در زندگی هموار و آسان می‌سازد. و به علاوه اسلام از این نظر جنگ را در چارچوب قانون روا می‌دارد که به تقلیل صدمات جنگی و کاهش آسیبها و لطمات آن پرداخته، و اجازه نمی‌دهد جنگجویان مردم را از هر طرف در کوران آتشی سوزان قرار دهند، یا شکم زنان باردار را شکافند و بر پیرو جوان یا طفل شیر خوار ترحمی نیاورند، و آب و هوا را مسموم کنند، همانند جنگی که مدعیان تمدن و طرفداران حقوق بشر لحظه به لحظه ناقوس غم انگیزش را به صدا در می‌آورند و دنیا را به صورت کشتی طوفان زده‌ای می‌سازند. آری، این جنگی است بر اساس تمدن و پیشرفت علمی قرن حاضر که فاقد هر گونه فلسفه صحیح و بدور از ارزشهای والای انسانی است. اما تمدن و فرهنگی که خداوند برای سعادت انسانها ارزانی داشته، جنگ را فقط در صورتی تجویز می‌کند که تمامی راههای دیگر مسدود باشد.

 


بنابراین، اسلام جنگ را به عنوان وسیله‌ای برا ی استقرار صلح و آرامش و اصلاح واقعی زندگی انسانها به وسیلة‌آیین الهی پذیرفته است، و نیز به عنوان « فی سبیل الله» و برقراری حکومت الله مقرر و مورد تأکید قرار داده است، نه برای حاکمیت قومی یا نژادی، و نه برای استثمار و یغماگری د رجهت منافع فردی یا طبقاتی، بلکه برای نفی هرگونه سلطة غیرالهی بر انسانها. اکنون این سئوال مطرح می‌شود که آیا مفاد آیة ‌شریفة‌« لا اِکْراهَ فی الدِّین» 46 با آیاتی که فرمان جهاد را در بر دارند تناقض ندارد؟ از مطالب گذشته پاسخ این سئوال روشن است، زیرا خاطرنشان ساختیم که اسلام جنگ طلب نیست و اینکه جهاد را از جملة‌وظایف حتمی قرار داده به خاطر عواملی است که جنگ را تحمیل می‌نماید و به همین خاطر جنگ و جهاد را برای تحقق اهدافی لازم شمرده است:

 


اسلام به خاطر آزادی عقیدة پیروانش، و تأمین امنیت اعتقادی و اعتصادی و جانی آنان، در مقابل فتنه و آزار و اذیت دشمنان، جهاد را بر پیروانش واجب کرده، زیرا اسلام فتنه را، که عبارت از فشار و اذیت و تضعیف روحیة مسلمانان می‌باشد،‌بالاتر از قتل محسوب نموده است.

 


در حالی که مسلمان برای حفظ مال و جان و ناموس خود مجاز و موظف به دفاع است،‌ به طریق اولی مصمم به دفاع از عقیده و دینش خواهد بود، زیرا عفیده و دین با اصل حیات و کل هستی او پیوند دارد، بلکه بر اصل حیاتش برتری دارد. و علاوه بر این، در جنگ و قتال انسان یک حیات و زندگی را از دست می‌دهد و حیات برتر و توأم با سعادت جاودانه را کسب می‌کند. ولی در فتنه که با تعذیب و انواع شکنجه‌ها آمیخته است وقتی عقیده را از دست داد هر دو حیات یعنی حیات دنیا و آخرت را باهم از دست خواهد داد.

 


این نکته نیز روشن است که مسلمانان از آغاز دعوت اسلام با انواع فتنه‌ها، اذیتها و قتلهای فجیع از سوی دشمنان مواجه گردیده‌اند، که تا امروز ادامه دارد و نمونه‌هایی از آن را د رقرنهای اخیر در اندلس و فلسطین و جاهای دیگر می‌توان نام برد، به طوری که هم‌اکنون در تمام نقاط زمین،‌مسلمانان مورد تهاجم دشمنان قرار گرفته و انواع و اقسام فتنه‌ها در جدا کردن آنها از اسلام به کار می‌رود.

 


در چنین مواردی است که اسلام جهاد و جنگ تدافعی را الزامی دانسته تا محیط پیروان خود را از فتنه و سلطه دشمنان آزاد سازد و امنیت و آزادی به معنی واقعی برقرار گردد.

 


اسلام پس از آزاد سازی محیط خود از دشمنان و برقراری امنیت به منظور نشر دعوتش و رساندن آن به گوش جهانیان و برای رفع هرگونه مانعی که دشمنان فراهم می‌سازند جنگ را ضروری دانسته است،‌زیرا آزادی، حق فطری هر انسان است، و اسلام عالیترین نظام و کاملترین برنامة‌ زندگی را مطابق فطرت انسان با تفسیر صحیح و منطقی از جهان هستی و زندگی انسان و فلسفة‌ حیات و آفرینش بشر به جهان بشریت ارائه می‌دهد و می‌خواهد این نظام کامل و متعالی را که تضمین کننده سعادت جاودانة‌بشر است و از جانب خالق انسان تفضّل و ارزانی شده، به تمام انسانها ابلاغ و اهدا نماید.

 


و بی‌تردید موانعی از ناحیة‌دشمنان دین و بشریت در سراسر جهان،‌که بر موقعیت پوشالی خود احساس خطر می‌کنند،‌ به وجود می‌آید، که با انواع مکر و حیله و ایجاد فتنه و تردید در اذهان انسانها و پیروان دربند خود، از نشر دعوت اسلام جلوگیری به عمل آورند.در سورة‌اعراف دربارة مأموریت جهانی پیامبر عظیم‌الشأن اسلام می‌فرماید: « (ای رسول ما)‌ به خلق بگو که من بدون استثنا بر همة‌جنس بشر رسول خدایم. خدایی که آسمان و زمین همه ملک اوست.»47

 


بنابراین، مأموریت پیامبر اکرم (ص) ابلاغ و نشر دعوت جهانی است، و لذا برای برطرف نمودن موانعغ در این مورد نیز اسلام جهاد را لازم دانسته تا برای تأمین آزادی دعوت خود و از میان برداشتن نظامهای طغیانگر فتنه انگیز، گامهای لازم برداشته شود، که این نوع مبارزه نیز در تاریخ دعوت همة پیامبران و رسولان الهی سابقه داشته است.

 


علاوه بر این، اسلام برای تحقق بخشیدن به نظام الهی خود و تنفیذ و اجرای قوانین و برنامه‌های زندگی انسان جهاد را روا می‌داند، تا حاکمیت خدا د رجوامع بشری برقرار و تثبیت کند و دستگاه جبّاران و نظام طاغوتیان را - که بر اساس حاکمیت و ربوبیت انسان بر انسان استوار است، از میان بردارد و پس از برقراری نظام اسلامی مردم را آزاد بگذارد. که ضمن اطاعت از مقررات اجتماعی و اخلاقی و اقتصادی،‌در زندگی فردی خود بر مبنای عقیده‌ای که به آن معتقدند رفتار نمایند و هرگز گرایش به اسلام به آنان تحمیل نشود. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: « و بگو دین حق همان است که از جانب پروردگار شما آمد، پس هر که می‌خواهد ایمان آورد و هرکه می‌خواهد کافرشود.» 48

 


بنابراین اسلام پس از پیکا رو جهاد و برقراری حاکمیت الله، هر فردی را که بخواهد در حوزة حکومت و نظام اسلامی زیست کند و درهمة ‌شئون اجتماعی تابع مقررات اسلام باشد، تحت حمایت خود قرار می‌دهد، از آزادی عقیده و حقوق آنان دفاع می‌کند، و احترام آنها را محفوظ می‌دارد، و خلاصه باید گفت که جهاد و شمشیر برای تحمیل گرایش به اسلام تشریع نشده،‌بلکه تنها هدف آن تحقق نظام و حاکمیت الهی است تا در سایة‌آن امنیت و آزادی و حقوق بشر تأمین گردد و گروههای گوناگون - صرف نظر از اختلاف عقایدشان - د رپرتو رحمت الهی زندگی مسالمت‌آمیز داشته باشند.

 


در برنامه‌هایی که پیامبر اکرم (ص) برای زمامداران وقت ارسال می‌فرمود همین مطلب ابلاغ می‌شد، و در جنگ مسلمانان با ایران نیز وقتی فرماندة‌ لشکر ایران به امر شاه از فرماندهان سپاه علت و فلسفة‌حمله و جنگ با ایران را سئوال کرد همین پاسخ را دادندکه، ما به فرمان خدا و رسولش آمده‌ایم تا بنده های خدا را از اسارت بندگان زورگو رها سازیم و به عبادت خداوند و اطاعت از اسلام ارشاد کنیم، ما برای توسعه طلبی یا سلطه جویی خود لشکر کشی نکرده‌ایم .

 


پس نتیجه می‌گیریم که میان مفاد آیة‌کریمه « لا اِکْراهَ فی الدِّینْ » 49 و آیة‌ مبارکة « وَ اَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعتُمْ مِن قُوَّةٍ» 50 یا آیة شریفة « وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةً » 51 ، هیچ گونه منافات یا تناقضی نیست.



یادداشت ثابت - پنج شنبه 91 اسفند 18 | نظر بدهید

فلسفه و ارزش جهاد و شهادت در اسلام/3

بررسی اجمالی ارتباط دین و سیاست

 


آیا این اندیشه که دین از سیاست جداست یا باید جدا باشد، و به عبارت دیگر دین حق مداخله در ادارة امور زندگی انسانها را ندارد در عصر به اصطلاح تمدن و علم یک پدیدة‌تازه‌ای است یا ریشة‌تاریخی طولانی دارد؟

 


پژوهشهای تاریخی آشکار می‌سازد که پس از قرون وسطی و سقوط حاکمیت کلیسا و برچیده شدن سلطه و سیطره و طغیان و فساد آن، که با کشتن و سوزاندن دستجمعی دانشمندان که از ناحیه آنان برای حاکمیت مستبدانه و فریبکارانة‌ خود به نام دین و مذهب احساس خطر می‌کردند،دنیای غرب را با نغمة‌ شوم « جدایی دین از سیاست » بر علیه مذهب و کلیسا بسیج نمود و نهایتاً کلیسا را از مسند قدرت و سلطه‌جویی به پایین کشید و در انزوا قرار داد به طوری که بعدها تنها به خلوت روحانی و عبادی خشک مبدل گشت و تحت نفوذ سیاستمداران غرب درآمد. ناگفته نماند د رآیین مسیحیت، همان‌طور که کتاب مقدسشان گویاست، تنها قسمتی از مسائل اخلاقی مطرح می‌باشد و برنامه و نظام جامعی برای زندگی فردی و اجتماعی وجود ندارد، و این متصدیان کلیسا بودند که به عنوان رهبران دینی، سیاست و حاکمیت جامعه را به عهده گرفته، امر و نهی می‌کردند. به هر حال سابقة تاریخی جدا شدن دین از سیاست از این دوره اغاز گشته، و سپس استعمارگران به منظور تثبیت سیاست خود و از کار انداختن نیرو و قدرت اسلام و خارج ساختن زندگی مردم از حیطة نفوذ دین و دسترسی به اهداف پلید خود،‌ دامنة آن را به ممالک و کشورهای اسلامی توسعه دادند و با بوق و کرنا آن را تبلیغ نمودند.

 


از دیدگاه قرآن نیز این گفتار مغرضانه در طول تاریخ و از تاریخ نهضت انبیا بر علیه جباران مطرح بوده است و مردم ساده‌لوح نیز در اثر تبلیغات مکرآمیز این طاغوتیان سلطه‌جو تحت تأثیر قرار گرفته‌اند، و در جهان معاصر نیز با ظواهر فریبندة عصر تمدن و علم برای مبارزه با تنها دین زندة جهان- که دارای برنامه وقوانین و احکام و نظام جامع در تمام شئون زندگی فردی و اجتماعی است- انواع ترفندها را برده و می‌برند تا بدین وسیله با محدود کردن نفوذ اسلام و تبلیغ برای فرهنگ فاسد خود به سلطه‌جویی و استثمار و چپاول منابع و ثروت مسلمانان و زدودن فرهنگ اسلامی از زندگی آنان ادامه دهند، و البته تا حدودی هم موفقیت ظاهری یافته‌اند.

 


قرآن کریم در سورة هود- که بیشتر از قیام و دعوت پیامبران سخن گفته- دربارة حضرت شعیب چنین می‌فرماید: « و ما به سوی اهل مَدْیَنْ برادرشان شعیب را به رسالت فرستادیم، آن رسول گفت: ای قوم، خدای یکتا را - که جز او خدایی نیست - بپرستید و در کیل و وزن کم‌فروشی نکنید، من خیر شما را در آن می‌بینم (که با همه عدل و انصاف کنید) و ( اگر ظلم کنید) من بیم دارم که عذاب سخت شما را فرا گیرد. قوم به مسخره گفتند: ای شعیب آیا این نماز تو را مأمور می‌کند( که دعوی رسالت کرده) ما را از پرستش خدایان پدران ما و از تصرف در اموال به دلخواه خودمان منع کنی؟31

 


اینان یا درک نمی‌‌‌کردند و یا نمی‌خواستند بفهمند که نماز از مقتضیات عقیده و ایمان است، و فقط بخشی از صورتها و مظاهر عبودیت است؛ و نیز عقیده به الوهیت خداوند به جز توحید او و نفی خدایان دروغین نیست، و نیز عقیده و ایمان به خدا و توحید او بیگانه از عبادت و اطاعت آیین او در همة‌شئون و مسائل زندگی نیست. ایمان و عقیده به خدا بدون پیروی از مقررات او بی‌ثمر است، ایمان از نماز و نماز از آیین ادارة امور زندگی جدا نیست، ولی آنان برای خود حق آزادی در عمل به سنتهای قومی، و آزادی در شئون مالی و اقتصادی و حقوقی قائل بوده و نماز و سایر عبادات را از این مسائل جدا می‌پنداشته‌اند. این همان سخنی است که هزاران سال پیش - به قول متمدنان امروز- آنان که تمدن و ترقی نداشته‌اند و محکوم به وحشیت بوده‌اند سر داده‌اند و امروز هم همان اندیشه را مدعیان پیشرفت علم و فرهنگ د رجهان تمدن تکرار و ترویج می‌نمایند و در کشورهای اسلامی و به دست مزدورانشان و با بوقهای تبلیغاتی گسترده و به منظور نفوذ فرهنگ و سیاست یغماگری خود، به خورد ساده‌لوحان فریب خورده ( همانند قوم شعیب ) می‌دهند. آری، شیوة‌ طاغوت و طاغوتیان و مدعیان ربوبیت و یغماگران و ایادیشان در تمام اعصار و در طول تاریخ بشریت چنین بوده و هست. آنگاه که ندای منادیان الهی قدرت سلطه جویانه آنها را تهدید می‌کرد، رسولانی که انسانها را به یک خدای واحد و نظام واحد دعوت می‌کردند و تمام افراد بشر را در صف واحد و در جهت یک هدف، تا بدون هرگونه برتری‌جویی همانند اعضای پیکر واحد، به تعاون همگانی و اخوت و صفا می‌خواندند؛ و این جباران با پیروان فریب خوردة‌ خود و تبلیغات شوم در مقابل پیام‌آوران الهی صف‌آرایی نموده، به تهدید و ارعاب و شکنجه می‌پرداختند ودر مقابل منطق و برهان انبیا سفسطه‌گویی می‌کردند.

 


اکنون به قسمت دیگری از گفتار قوم شعیب گوش فرا می‌دهیم. « قوم پاسخ دادند که ما بسیاری از آنچه می‌گویی نمی‌فهمیم (یعنی سخنانت بی‌معنی و بی‌نتیجه است و ما هیچ نمی‌پذیریم و تو در میان ما شخص بی‌ارزش و ناتوانی) و اگر ملاحظة طایفة تو نبود سنگسارت می‌کردیم که تو را نزد ما عزت و احترامی نیست.» 32 « گروهی از قوم شعیب که از حکم خدا سرکشی کردند به پیامبر خود گفتند ما تو و پیروانت را از شهر خویش بیرون می‌کنیم مگر ‌آنکه به کیش ما برگردید.»33

 


در این گفتگو ها مسائلی بس دقیق به کار رفته که اگر خوب مورد دقت و بررسی قرار گیرد، این نکته روشن می‌شود که گویی یک نظام مخصوص و دیکته شده برای مبارزه با دین بر مبنای ارزشها و معیارهای باطل و فاسد در همه اعصار رایج بوده و دست به دست هم داده و تا نسل حاضر ادامه یافته است، که به صورت زیر دسته‌بندی می‌‌گردد:

 


1. سفسطه و هوچیگری در مقابل منطق و استدلال.(ما نَفْقَهُ کَثِیراً مِمّا تَقُولُ).

2. سخنان پیام‌آوران الهی را فاقد اهمیت انگاشتن، زیرا آنان فاقد قدرت و سلطه‌اند. ( إنّا لَنَراکَ فِینا ضَعِیفاً ).

3. از تمام امکانات تبلیغاتی برای کوبیدن حقایق و باز داشتن مردم از آگاهی و شنیدن ندای ‌ آسمانی استفاده نمودن و مردم را در انحراف و فساد نگاه داشتن. (وَیَقْعُدُونَ فی کُلِّ صِراطٍ یُوعِدُونَ).

4. شکنجه دادن و تبعید کردن و به نابودی کشاندن.(لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ قَرْیَتِنا اَو لَتَعُودُونَ فی مِلَّتِنا).

ما توضیح بیش از این را به عهده خواننده گرامی می‌گذاریم، زیرا در این نوشتار بنا بر اختصار است. البته، بسی جای شگفت و خنده است که در قرن حاضر، قرن شکوفایی علم و تمدن، شیادان و پیروان کوردل آنها مداخلة‌ دین در سیاست را به جمود و رکود و ارتجاع و تعصب متهم می‌سازند، در حالی که خود سزاوار و شایستة‌چنین مفاهیم هستند که دنباله رو همان نظام ارتجاعی نسلهای پیشین می‌باشند، و به اصطلاح خودشان فاقد تمدن و علم بوده‌اند.



یادداشت ثابت - پنج شنبه 91 اسفند 18 | نظر بدهید






کلام شهدا/خانواده شهدا/2
جای گل یاس، کنج گلدونه
بعد از نبی به فاطمه دنیا وفا نکرد (مرثیه)
نفس بزن باز دوباره ، پرستوی مهاجر من
یه گل یاس شکسته شاخه هاش از هم گسسته

 

 

 

 

 

 

 

 

کل بازدید : 28518
بازدید امروز :2
بازدید دیروز : 0
تعداد کل پست ها : 103

 


@

  مقر افسران جنگ سایبری

@



@

 ورق زدن قرآن آنلاین = online Quran
@ @